اینا هم بخونبن بد نیست

ایناهم بخونین بد نیست!!!


اگر بیشتر عشق بورزی بیشتری-اگر کمتر عشق بورزی کمتری-تو همیشه در تناسب

عشقت هستی تناسب عشقت تناسب بودن توست (اوشو)


دل انسان اهرم تمام اعمال بزرگ است (بتهون)


برای زندگی فکر کنید ولی غصه نخورید (دیل کارلگر)


دوستانم دارایی های من هستن (شکسپیر)


آینده همان امید است (اسپینوزا)


(آزادی چیزی نیست که بتوان اهداش کرد-آزادی چیزی است که باید بدستش آورد )


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهان خانه عشقم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطره صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی باهم از آن گوچه  گذشتم

پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فروه ریخته در آب

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آوازه شباهنک

یادم آید تو به من گفتی:

از این عشق حذر کن لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن


با تو گفتم حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم . نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم نتوانم!

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ حق ناله تلخی زدو بگریخت

اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید

یادم آمد که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم نرمیدم

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم

نگرفتی دل از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

برگ و باد


باد پیچید در ترانه برگ


برگ لرزید از بهانه باد


هر گجا برگ خشک بود افتاد


باغ نالید و گفت:


(( باد مباد ! ))


در شگفتم گناه باد چه بود؟


برگ خشکیده بود و باد ربود


باد هرگز نبود دشمن برگ


مردن برگ دست باد نبود

 

**


زندگی ذره ذره می کاهد


خشک و پژمرده می کند چون برگ


مرگ ناگاه می برد چون باد


زندگی کرده دشمنی یا مرگ؟

 

**


برگ خشکم به شاخساره وجود


تا کی آن باد سرد سر برسد


توهم ای دوست ذره ذره مکش


تا نخواهم که زودتر برسد......!